(2) ای خداوندی که تنها تو بسندهای بنده تنها و ناتوان را، و ای خداوندی که تنها تو نگهدارندهای از هر چه سهمناک و وحشت خیز است. خطاهای من سبب تنهایی من شده و یاور و همراهی برای من نمانده است. از خشم تو ناتوان گشتهام و کس مرا مددکار نیست.
وحشت از دیدار تو بر من چیره شده و وحشتم را تسکین دهندهای نیست.
(3) ای خداوند، چه کسی مرا از ایمنی بخشد، اگر تو مرا به وحشت افکنده باشی؟ چه کسی مرا یاری دهد، اگر تو بی کس و تنهایم ساخته باشی؟ چه کسی مرا توانایی بخشد، اگر تو ناتوانم خواسته باشی؟
______________________________
[1] دعای آن حضرت است هنگامی که چیزی غمگینش میساخت یا گناهان سبب اندوهش میشد.
ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:139
(1) ای خداوند من، تنها پرورنده است که پرورده خود پناه تواند داد و غالب است که مغلوب خود را ایمنی تواند بخشید و جوینده است که گریخته را یاری تواند داد.
(2) ای خداوند من، همه اینها به دست توست و گریزگاهی جز به آستان تو نیست. پس بر محمد و خاندانش درود بفرست و اکنون که به سوی تو گریختهام پناهم ده و اکنون که حاجت به تو آوردهام حاجت من بر آور.
(3) ای خداوند، اگر تو روی نیکوی خود از من بگردانی، یا مرا از فضل و احسان عظیم خویش منع فرمایی، یا روزیت را از من دریغ داری، یا رشته عنایت خود از من ببری، باز هم برای رسیدن به آرزوهایم راهی جز تو نمییابم و برای رسیدن به رحمت تو جز تو یاوری نمیجویم، که من بنده تو هستم، و در قبضه اقتدار تو و موی سرم چون زمام من به دست توست.
(4) ای خداوند، جز آنچه تو فرمایی مرا فرمانی نیست. حکم تو بر من روان است. هر چه برای من مقدر گردانی عین عدالت است و مرا یارای بیرون شدن از حیطه فرمانروایی تو نباشد. از دایره قدرت تو پای بیرون نتوانم نهاد. و نیاورم که خود را محبوب تو گردانم و تو را از خود خشنود سازم. و به آنچه در نزد توست جز به طاعت و بخشش و بخشایش تو نتوانم رسید.
(5) ای خداوند، شب را به روز میآورم و روز را به شب میرسانم، در حالی که بنده ذلیل تو هستم. مالک سود و زیان خود نیستم مگر به نیروی تو. بر این گواهی میدهم و به ناتوانی و بیچارگی خود معترفم. پس ای خداوند، آن وعده که مرا دادهای برآور و هر چه مرا عطا کردهای به کمال رسان، که من بنده بینوای زار ناتوان زیان دیده حقیر بیمقدار فقیر ترسان پناهنده توام.
(6) بار خدایا، بر محمد و خاندانش درود بفرست و چنان مکن که
ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:140
سپاسگزاری در برابر نعمتت را فراموش کنم، یا از ذکر احسان و بخشش تو غافل شوم، یا از استجابت دعایم- هر چند به تأخیر افتد- نومید گردم، چه در مسرّت باشم یا اندوه، چه در سختی باشم یا آسایش، چه در عافیت به سر برم یا در بلا، چه در توانگری باشم یا بینوایی، چه در فراخی نعمت باشم یا در تنگی معیشت و چه در فقر یا غنا.
(1) بار خدایا، بر محمد و خاندانش درود بفرست و مرا در همه حال توفیق ده که ذکر جمیل تو گویم و به ستایش تو بر خیزم و سپاست بگزارم، تا به آنچه از مال دنیا بر من ارزانی داشتهای دلخوش نباشم و به منع تو اندوه نخورم. خوف خود شعار دلم گردان و تنم را به کاری برگمار که تواش میپسندی و مرا از هر چه به من روی آورد، به فرمانبرداری خود مشغول دار، تا چیزی که تو را به خشم آورد به دوستی نگیرم و از چیزی که رضای تو در آن است خشم نگیرم.
(2) بار خدایا، بر محمد و خاندانش درود بفرست و دلم از هر محبتی تهی گردان تا تنها جای محبت تو باشد، و به یاد خود مشغول دار و از بیم خود توانگر نمای و رغبت آن به خود برانگیز و به طاعت خود گرایش ده و بدان راه که بیشترش دوست داری روان بدار و چنان کن که تا زندهام مقهور رغبت به چیزی باشد که در نزد توست.
(3) ای خداوند، چنان کن که در این جهان پرهیزگاری رهتوشه من باشد و مقصد من در این سفر رسیدن به رحمت تو و خشنودی تو سرای من و بهشت تو جایگاه من. و مرا نیرویی ده که بار رضای تو بر دوش توانم کشید و از هر که گریزم در تو گریزم و خواست من چیزی باشد که در نزد تو باشد. قلبم را از بدسیرتان به بیم افکن و انس خود و دوستان خود و بندگان فرمانبردارت را نصیب من کن.
(4) بار خدایا، بار منّت هیچ گنهکار و کافر بر دوش من منه و برای هیچ یک از آنان در نزد من نعمت و بهرهای قرار مده و مرا نیز به آنان محتاج
ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:141
مکن، بلکه آرامش دل و آسایش جان و بینیازی و کفایت مرا تنها به خود و بندگان نیکوکارت منحصر فرمای.
(1) بار خدایا، بر محمد و خاندانش درود بفرست و مرا همدم ایشان ساز و مرا یاور ایشان گردان و بر من منّت نه و شوق خود در دل من افکن و به کاریم بر گمار که تواش دوست بداری و تو از آن خشنود شوی، که تو بر هر کاری توانایی. و ذلک علیک یسیر.
ترجمه الصحیفة السجادیة ،ص:146
(1)